خدا رو میخوام نه واسه مشکل و حل غصه هام خدا رو دوست نه واسه جهنم و بهشت خدا رو دوست دارم ولی نه واسه زیبا و زشت خدا رو میخوام نه واسه سکه و سکو یا مقام خدا رو میخوام که فقط تو رو نگه داره برام خدا رو دوست دارم واسه اینکه تو رو بهم داده خدا رو دوست دارم چون عاشق بودن و یادم داده خدا رو دوست دارم چون عاشقا رو خیلی دوست داره خدا رو دوست دارم چون عاشقو تنها نمیزاره
خدا رو دوست دارم وخدا رو میخوام نه واسه اینکه ازش چیزی بخوام
خدا رو میخوام نه واسه مشکل و حل غصه هام خدا رو دوست نه واسه جهنم و بهشت خدا رو دوست دارم ولی نه واسه زیبا و زشت خدا رو میخوام نه واسه خودم که باشم یا برم خدا رو میخوام نه واسه روزای تلخ اخرم خدا رو میخوام نه واسه سکه و سکو یا مقام خدا رو میخوام که فقط تو رو نگه داره برام خدا رو دوست دارم واسه اینکه تو رو بهم داده خدا رو دوست دارم چون عاشق بودن و یادم داده خدا رو دوست دارم اخه همیشه لبخند میزنه خدا رو دوست دارم واسه اینکه من و تو با همیم خدا رو دوست دارم که میدونه ما عاشق همیمسه اینکه حواسش با منه خدا رو دوست دارم اخه همیشه لبخند میزنه خدا رو دوست دارم واسه اینکه من و تو با همیم
خدا رو دوست دارم که میدونه ما عاشق همیم
:: موضوعات مرتبط:
عاشقانه ,
,
:: بازدید از این مطلب : 508
جلسه محاکمه عشقبود و عقل که قاضی این جلسه بود، عشق را محکوم به تبعید به دورترین نقطه مغز یعنیفراموشی کرد. قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی همه اعضا با او مخالف بودند. قلب شروعکرد به طرفداری از عشق، آهای چشم مگر تو نبودی که هر روز آرزوی دیدن او را داشتی؟ای گوش مگر تو نبودی که در آرزوی شنیدن صدایش بودی؟ و شما پاها که همیشه آماده رفتنبه سویش بودید حالا چرا این چنین با او مخالفید؟
همه اعضا رویبرگرداندند و به نشانه اعتراض جلسه را ترک کردند. تنها عقل وقلب درجلسه ماندند.
عقل گفت: دیدی ایقلب؟ همه از عشق بیزارند ولی من متحیرم با وجودی که عشق از همه بیشتر تو را آزرده چرا هنوز از او حمایت می کنی؟
قلب نالید و گفت: من بدون عشق دیگر نخواهم بود و تنها تکه گوشتی هستم که هر ثانیه کار ثانیه قبل راتکرار می کند و فقط با عشق می توانم یک قلب واقعی باشم، پس من همیشه از عشق حمایت ميكنم
:: موضوعات مرتبط:
عاشقانه ,
,
:: بازدید از این مطلب : 246
بی قرارم ، واسه چشمات ، اون نگاهی که به یک دنیا می ارزه
میخوام از تو ، بنویسم ، اما اسمت که میاد دستم می لرزه
چیکه چیکه آب شدم من ، وقتی گفتی نمیخام با تو بمونم
حال تنها ، یه پریشون ؛ خیلی وقته که دیگه بی هم زبونم
***
***
دل من باز گریست ، قلب من باز ترك خورد و شكست ، باز هنگام سفر بود
و من از چشمانت می خواندم
كه به آسانی از این شهر سفر خواهی كرد ، و از این عشق گذر خواهی كرد
و نخواهی فهمید ...
بی تو این باغ پر از پاییز است! ...
روزگاري رفت و من در هر زمان آزمودم رنج غربت را بسي
درد « غربت » ميگدازد روح را ؛ جز غريب اين را نميداند كسي
هست غربت گونه گون در روزگار ، محنت غربت بسي مرگ آور است
از هزاران غربت اندوه خيز
غربت بي همزباني بدتر است
من دلم تنگ کسیست که به دلتنگی من می خندد
باور عشق برایش سخت است ...
ای خدا باز به یاری نسیم سحری
می شود آیا باز دل به دل نازک من بربندد ...
:: موضوعات مرتبط:
عاشقانه ,
,
:: بازدید از این مطلب : 377